مثلِ یــک قـــطره اشک ..
دیگــه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !!!
گوشه ی چشم ..
رویِ گونه ...
و یا ...
رویِ خــاک ! ...
تـــو دیـگــه چــکیــدی !!!
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو می میرم می خوام بگم تو دنیای منی می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره می خوام بگم دوسِت دارم فقط به خاطر خودت !! می خوام بگم شدی مجنون عشقم می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم ! بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند ! اما…. از چشـــــم هایشان معـلـوم است که اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ، گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه
این یعنی امـــــــــید هر شب بدون هیچ اطمینانی از بیدار شدنمان به تخت خواب می رویم اما با این حال برای فردا برنامه می ریزیم باد با چراغ خاموش کاری ندارد بودم! دیدم با دیگری شادی! رفـــــــــــتم! روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری، با خبر باش که پژمردن من آسان نیست، گرچه دلگیرتر از دیروزم، گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند، لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست زندگی باید کرد...! زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را ببين! سراغ مرا هيچكس، نمیگيرد مگر نيمه شبی، غصه ای ... از چوپــان ســال خــورده ای پــرسـیــدنــد : چـــه خَــبر؟ گــفت : گــرگ شـده اسـت بـرََه ای کــه نـــوازشـــش می کَـردم... دنیای آدم هاست... این آدمها یکبار دستت را میگیرند قصه عادت که شدی همان دست را برایت تکان میدهند...! در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم... چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود... و دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود... به همین سادگی! کاش نه میدویدم... نه غصه میخوردم فقط او را میخواندم!!! زَخم هـــــــآیَم نیستـــ ـی...!! نَفَــس کهــ میــکِشَــم چیــــزی دَر اِنتهــآی وُجــودَم فَریــآد میــــزَنَــد بَســ اَستــ بآلآ نَیــآ ... پشت چراغ قرمز زنی گل فروشی میکرد کسی به زن توجهی نمیکرد ... پشت چراغ قرمزی زنی تن فروشی میکرد کسی به چراغ توجهی نمیکرد ... و تن فروخت چون درون دو دوتاهای خودش با پول گل نمیتوانست از این ماشین ها بخرد... ولی با پول تن فروشی میشود خرید !!! نه! جهان سوم جایی نیست که پسر آرزوی دختر باکره دارد! جهان سوم جهانیست که زن هنوزم وقتی پسری با بدن عضله ای میبیند پاهایش شل میشود جاییست که دختر بعد از ازدواج با پسر واحد بغلی.....دارد! بعضی از دخترهای کشور من بوی تعهد و وفاداری را نبرده اند...! متاسف شدم وقتی... مردی مرد... هنگامی که زنش را در آغوش غریبه روی تخت دید! متاسف شدم وقتی زنی شوهرش را دوست نداشت ولی بچه دار شد...! متاسف شدم وقتی پسری معشوقه اش را به خاطر پول از دست داد...! متاسف شدم وقتی مردی ناموسش را به خاطر پول مواد به حراج گذاشت...! متاسف شدم وقتی جوانی ایمانش را به خاطر پول از دست داد...! متاسف شدم وقتی رفیقم برام با بغض تعریف کرد وقتی بغل زنی بود پسر بچه زن آمد جلو در اتاق و گفت مامان داری چکار میکنی...!؟ متاسف شدم ... وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ، این روزها سپیده که میزند بیدار نمیشوم میمیرم از اینکه زنده ام.... می فهمی؟؟؟؟ سلام روزگار… چه میکنی با نامردی مردمان؟ من هم اگر بگذارند … دارم خرده های دلم را چسب میزنم راستی این دل … گـــیرم کــه بــاخــتم امــا کــسی جــرات ندارد بــه مــن دســت بزنــد یــا از صــفحــه ی بــازی بیرونــم اندازد ... شــوخــی نـــیســت مــــــــــن شـــاه شـــطرنـــجـــم ! گــاهـܨ בلــم مــܨخــواهــَנ خــُـرمــایـܨ بـخـورم اینجــــــــا آرامگاه بغض هــ ـای کهنه است... که اگر بیدار شوند نفــ ــــ ـس گیرند هرگاه خبر مرگم راشنیدى درپى مزارى باش که بر سنگش نوشته ... ســـاده بــودم، باختــم خدایا اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام... از فريادهايی كه در گلويم خفه ماند و میماند... از اشك هايی كه شبها بالشم را خیس میکند و تو شاهد آن هستی و از حرف هايی كه زنده به گور گشت دردلم...
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی، گریه های دلت را، در بی پناهیت،در پشت هزاران دروغ پنهان کنی ...
آرزوی پــرواز دارم... دعـایتـــــ گـرفـتـــــ ... دعـایتـــــ گـرفـتـــــ مـــادر بـزرگــــ ... خــیـلیـــــ پــیـر شــدمــــ! بـ ــگــ ــذار بــ ـگــ ــویــ ــند دیــ ـــوانــ ــه ام !... پـــ ــای ِ♥ آمـ ــدن ِ تــ ــو ♥ در مـیـ ــان بــ ــاشــ ـد ضــ ـــریـــح کـ ـه هــیـــ ـــچ ! بــ ــه ایــ ـن درخـ ــت ِ چـــ ـــنـ ـار هــ ــم دخــ ـــیـــل مـــی بــــ ـــنــدمــــ !!!
اگر در سختی هستی , بدان که روشنی . . .
را بِ خودَتــــــ نَــــگیر...
انــــــدآزه یِ
این حرفــــ هآ
مثلِ یــک قـــطره اشک ..
دیگــه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !!!
گوشه ی چشم ..
رویِ گونه ...
و یا ...
رویِ خــاک ! ...
تـــو دیـگــه چــکیــدی !!!
و فــآتــحـﻬ اܨ بـخـوانـم بــراܨ روحــم
شـاבیـش ارزانـܨ ڪسانـܨ ڪه
بـودن و نـبـودنم بــرایـشــان فـرقــܨنــנارد
لطفـ ــا کمی سکوت..!!
لعنتــــــ ـــی ها....
دلتنگــــــم ؛
Power By:
LoxBlog.Com |