❤یک گیلاس شراب قرمز لطفا❤
گــاهـܨ בلــم مــܨخــواهــَנ خــُـرمــایـܨ بـخـورم اینجــــــــا آرامگاه بغض هــ ـای کهنه است... که اگر بیدار شوند نفــ ــــ ـس گیرند هرگاه خبر مرگم راشنیدى درپى مزارى باش که بر سنگش نوشته ... ســـاده بــودم، باختــم خدایا اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام... از فريادهايی كه در گلويم خفه ماند و میماند... از اشك هايی كه شبها بالشم را خیس میکند و تو شاهد آن هستی و از حرف هايی كه زنده به گور گشت دردلم...
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی، گریه های دلت را، در بی پناهیت،در پشت هزاران دروغ پنهان کنی ...
آرزوی پــرواز دارم... دعـایتـــــ گـرفـتـــــ ... دعـایتـــــ گـرفـتـــــ مـــادر بـزرگــــ ... خــیـلیـــــ پــیـر شــدمــــ! بـ ــگــ ــذار بــ ـگــ ــویــ ــند دیــ ـــوانــ ــه ام !... پـــ ــای ِ♥ آمـ ــدن ِ تــ ــو ♥ در مـیـ ــان بــ ــاشــ ـد ضــ ـــریـــح کـ ـه هــیـــ ـــچ ! بــ ــه ایــ ـن درخـ ــت ِ چـــ ـــنـ ـار هــ ــم دخــ ـــیـــل مـــی بــــ ـــنــدمــــ !!! نشستم ... دیگر قایقــی نمی سازم پشت دریاها هـرخبری مـیخواهد باشد،باشد کفش هایم را نده` پا برهنه میروم ! تا در حریم تنهایی خود با نگاه به تاول های پایم عبـرت بگیرم. و با خود بگویم مــ ــ ـن کجــ ــ ــا و عاشقـ ــ ـی کجـ ــ ــا عشق من شعر و شراب عشق تو نقش بر آب عشق تو یک گل زرد دستایی که سرد سرد عشق من مثل جنونه آبی رنگ آسمونه مثل یک ماهی به دریاست عشق من ببین چه زیباست. چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! امروز پیراهنم بدجور بوی مرگ می دهد عزیــزم چه زیبـا اجـــرا میکنـی ... خط به خط تمام گفتــــه هایم را... خواســـته هایم را... امــــــــــا... امـــــا ... برای دیگری سلامتی اون کسی که داشت میرفت گفتم نـرو نمیتونی فراموشم کنی برگشــت نـگــام کرد گفتم دیدی نمیتونی … گفـت: ببخشید شمـــا ؟ هر نفس درد است که میکشم!!! ای کاش یا بودی یا اصلا نبودی... اینکه هستی اما کنارم نیستی دیوانه دلمـ رقـص نمـے خـوآهـد وگرنہ سآزت رآ میشڪنمـ ایـن بـآر وقتی عطـ ــ ـر تنتـــ را می خواهم
و فــآتــحـﻬ اܨ بـخـوانـم بــراܨ روحــم
شـاבیـش ارزانـܨ ڪسانـܨ ڪه
بـودن و نـبـودنم بــرایـشــان فـرقــܨنــנارد
لطفـ ــا کمی سکوت..!!
لعنتــــــ ـــی ها....
دلتنگــــــم ؛
قایق میخواهم چکار؟!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
من و اقای مرگ خیلی وقت است
با هم تنها شده ایم
در این شبها
ستاره ها را می شماریم
و باهم دو فنجان چای داغ می خوریم
متاسفم جای تو نیست
این اتاق دونفر است !
باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل
که در گلوی آدم است
...دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. .
وقتی نفست بالا نمی آید
کسی حرفهای بغض شده در گلویت را
جایی نوشته باشد....
هـے دنیـآ تـمـآمـش ڪـن
بiه باد هم التمـاسـ ـ ـ میکنم
خـ ــدا ک جـای خود دارد....
Power By:
LoxBlog.Com |