❤یک گیلاس شراب قرمز لطفا❤

زَخم هـــــــآیَم

را بِ خودَتــــــ نَــــگیر...

انــــــدآزه یِ

این حرفــــ هآ

 

نیستـــ ـی...!!

 

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:52 توسط فرناز| |

نَفَــس کهــ میــکِشَــم چیــــزی دَر اِنتهــآی   

 

  وُجــودَم فَریــآد میــــزَنَــد بَســ اَستــ بآلآ نَیــآ ...


آیکُن های اِمیلی

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:52 توسط فرناز| |

پشت چراغ قرمز زنی گل فروشی میکرد

کسی به زن توجهی نمیکرد ...


 

پشت چراغ قرمزی زنی تن فروشی میکرد

کسی به چراغ  توجهی نمیکرد ...


 

نمیدانم از دخترک گل فروشی بگویم که روزی دیگر گل نفروخت

 

و تن فروخت چون درون دو دوتاهای خودش با پول گل نمیتوانست

از این ماشین ها بخرد... ولی با پول تن فروشی میشود خرید !!!

 

نه! جهان سوم جایی نیست که پسر  آرزوی دختر باکره دارد!

جهان سوم جهانیست که زن

هنوزم وقتی پسری با بدن عضله ای میبیند پاهایش شل میشود

جاییست که دختر بعد از ازدواج با پسر واحد بغلی.....دارد!

بعضی از دخترهای کشور من بوی تعهد و وفاداری را نبرده اند...!

متاسف شدم وقتی...

مردی مرد...

هنگامی که زنش را در آغوش غریبه روی تخت دید!

متاسف شدم وقتی زنی

شوهرش را دوست نداشت ولی بچه دار شد...!

متاسف شدم وقتی پسری معشوقه اش را

به خاطر پول از دست داد...!

متاسف شدم وقتی مردی ناموسش را

به خاطر پول مواد به حراج گذاشت...!

 

متاسف شدم وقتی جوانی ایمانش را به خاطر پول از دست داد...!

متاسف شدم وقتی رفیقم برام با بغض تعریف کرد

وقتی بغل زنی بود پسر بچه زن آمد جلو در اتاق

و گفت مامان داری چکار میکنی...!؟

 


متاسف شدم ...


 

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:48 توسط فرناز| |

این روزها سپیده که میزند


بیدار نمیشوم


میمیرم از اینکه زنده ام....



می فهمی؟؟؟؟


نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:16 توسط فرناز| |

وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،


مثلِ یــک قـــطره اشک ..

دیگــه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !!!

گوشه ی چشم ..

رویِ گونه ...

و یا ...

رویِ خــاک ! ...

تـــو دیـگــه چــکیــدی !!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:16 توسط فرناز| |


 


سلام روزگار…

 

چه میکنی با نامردی مردمان؟


 

من هم

 

اگر بگذارند

 

دارم خرده های دلم را

 

چسب میزنم


 

راستی این دل

دل می شود ؟

 

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:15 توسط فرناز| |



 

گـــیرم کــه بــاخــتم 

 

امــا کــسی جــرات ندارد بــه مــن دســت بزنــد

یــا از صــفحــه ی بــازی بیرونــم اندازد ...

شــوخــی نـــیســت

مــــــــــن

شـــاه شـــطرنـــجـــم !

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:14 توسط فرناز| |


Power By: LoxBlog.Com